Detail
I have been doing analogue portrait photography for years. Digital, to me, is an altogether different way of doing photography. Given my access to superb equipments and years of experience with the medium, I see it a duty more than an art to produce good photographs. My passion for photography finds meaning in its meaning: photography as a way to become intimate with and see an object in its essence.
A photographer who releases the shutter is instantaneously bearing a thing, which is closest to a reality even before appearing in photographic form. This thing can engender a thousand photographs – every photograph is one among infinite possibilities of representing that thing.
Let’s assume this something is a “negative.” A negative is a sculpture whose front and rear are one – it is at once negative and extremely positive. It is non-conceptual like reality. Another aspect of a negative is its contiguity with the essence of seeing. When we show the photograph of a tree, the question of its identity comes up. In negative, on the other hand, we see a tree and its tree-ness becomes quintessential, which is tied to the act of seeing.
With negative, my imagination takes wing. What appears on the negative is non-identical to its referent. It lays bare the raison d’etre of photography. Even when I am focusing on a specific subject, with negative contrast becomes all too important – that which separates forms while forming a totality – thus, the essence of seeing is tied to contrast.
It is a joyous moment when I find commonalities between life and photography. It is as if good or bad, beautiful and ugly, right or wrong are constantly switching places. Most of the series that I have done have formed around a central idea. The path from idea to execution was easier and smoother in past projects. I tried to pick subjects for my negatives that could direct the viewer’s attention to the act of seeing. But my mind would naturally be drawn to the interconnected of things – subject or object. I am not sure if I have been able to establish a union between technique, idea, and concept here.
As a photographer, I am showing that which I want the viewer to see – I represent. It is as if a photograph is a true to life lie representing reality.
سالها است عکاسى پرتره کار میکنم. بیشتر با دوربین آنالوگ. دیجیتال برایم روشى متفاوت براى تولید عکس است. با توجه به وسائل حرفهاى بسیار و سالها تجربه، عکس با کیفیت گرفتن را براى خودم نه هنر که وظیفه میدانم. کشش من به عکاسی در مفهوم معنی پیدا میکند؛ خود عکاسى به عنوان مسیرى براى نزدیکى و دیدن جذاب شده است.
عکاسی که شاتر دوربین آنالوگ را فشار میدهد، در آنْ چیزی میسازد، که نزدیکترین به حقیقتی است که هنوز اسم آن عکس نیست. از این چیز میتوان هزاران عکس ساخت ــ هر عکس فقط یکى از بینهایت نمودی است که میتوان از آن چیز به دست داد.
بگذارید آن چیز را نگاتیو بنامیم. نگاتیوْ مجسمهای است که پشت و رویش یکی است ــ هم نگاتیو است هم بسیار پوزیتیو، نزدیکترین به حقیقت و نامفهوم مثل حقیقت ــ فعل دیدن است. اما عکس به ما چیزى را نشان میدهد که دیده فرض میشود. ما در نگاتیو چندان نمیبینیم بلکه به جوهرِ دیدن میرسیم. وقتى عکس یک درخت را نشان میدهیم، مسئله هویت آن درخت پیش میآید. اما درختی که در نگاتیو میبینیم یک درخت مُثُلی است. نگاتیوْ قوه تخیل و تجسم را بال و پر میدهد. درواقع تصویرى که روى نگاتیو میبینیم وجود خارجى ندارد.
همچنین، در نگاتیو نه سوژه و نه اُبژه که کنتراست مهم میشود. حتی زمانی که دوربین کانون توجهاش سوژهٔ خاصی است، به همنشینی عناصر ــ آنچه که از هم متمایزشان میکند و همزمان در کنار هم کلیتی را شکل میدهد ــ بیشتر توجه دارم، انگار جوهرِ دیدن به کنتراست بافته شده است.
از اینکه بین عکاسى و زندگى اشتراک پیدا کنم شاد میشوم. در این پروژه انگار جای بد و خوب، زشت و زیبا، درست و غلط به راحتى و در هر چرخش عوض میشود. اغلب مجموعههایی که کار کردهام براساس ايده شكل گرفتهاند. مسير رسيدن از ايده به اجرا برایم در گذشته روانتر و سادهتر بوده است. در مجموعه حاضر، انتخاب موضوعِ پرتره برایم ساده نبود. تلاشم بر این بود اشیاء و سوژههایی را انتخاب کنم که بیننده را به امر «دیدن» بکشاند. البته که ذهنم خودش به سوی موضوعهایی کشیده میشد که ربط مفهومی و ارزشی داشتند. در اینجا مطمئن نیستم توانستهام وحدتی بین تکنیک و ایده و مفهوم برقرار کنم.
منِ عکاس آنی را نشان میدهم که میخواهم بیننده ببیند ــ به گواه عکس آن که عین آن نیست. انگار عکس یک دروغ بسیار واقعى است از آن حقیقت.
افتتاحيه جمعه ٢٩ شهريور، از ساعت ٣ تا ٨ عصر نمايشگاه تا ١٦ مهر برپاست گالرى اعتماد روزهاى دوشنبه تعطيل است ساعت كار گالرى اعتماد به غير از افتتاحيه از ١٢ تا ٨ مى باشد. ميدان هفت تير، خيابان مفتح، بن بست شيرودى، پلاك ٢٥